آيهي
بعدي که اگر مهمتر از سه آيهي قبل نباشد، لااقل در رديف آنهاست و خداوند به اين
آيه فوق العادّه اهميّت داده است، آيهي «تطهير» است:
«إِنَّما
يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ
تَطْهيراً[1]»
خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان پيامبر بزدايد و
شما را پاك و پاكيزه گرداند.
خداوند
براي شما اهل بيت اين طور خواسته است که به هيچ وجه گناه و پليدي در زندگي شما
نباشد و از هر نظر شما را پاک قرار داده است؛ نه گناه، نه انحراف و نه خطا
واشتباه. خلاصه، هيچ صفت رذيلهاي و لو بسيار کوچک در شما وجود ندارد. از نظر باطن
طاهر و مطهّر، از نظر ظاهر طاهر و مطهّر، از نظر گفتار و رفتار صد در صد طاهر و
مطهّر.
شأن
نزول اين آيه به اين ترتيب بود که روزي پيامبراکرم«صلی الله علیه و اله و سلم» به
خانهي «امّسلمه» وارد شدند. از آن جا که قرار بود خبر مهمي از جانب خداوند به
ايشان برسد، از همسرشان خواستند تا به کسي اجازهي ورود به منزل را ندهد. امّا
حضرت فاطمهي زهرا «سلام الله علیها» در همان روز طعامي براي پدرش آماده کرده بود.
امّ سلمه نتوانست مانع دخول حضرت فاطمه «سلام الله علیهم» شود؛ چون ميدانست آن چه
پيامبر«صلی الله علیه و اله و سلم» از او خواسته، مطمئناً شامل حال حضرت
فاطمه«سلام الله علیها» نميشود. فاطمهي زهرا«سلام الله علیها» به همراه غذا به
نزد پيامبر«صلی الله علیه و اله و سلم» آمد، امّا حضور او کافي نبود؛ لذا پيامبر«صلی
الله علیه و اله وسلم» از او خواست که علي و حسنين«سلام الله علیهما» را نيز
بياورد. خواست پيامبر«صلی الله علیه و اله وسلم» انجام شد. وقتي همگي در خانهي
امّ سلمه جمع شدند، جبرئيل آيهي شريفه را نازل کرد. پيامبر«صلی الله علیه و اله»
آنان را زير کساء خيبري جمع کرد و سه بار فرمودند:
اللَّهُمَّ
هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَ عِتْرَتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ
الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيرا[2]
خداوندا، اين افراد اهل و خاندان من هستند، پس پليدي را از
آنان دور کن و آنان را پاک فرما.
در
ذيل برخي از نقلهاي اين روايت آمده است که امّ سلمه از پيامبر«صلی الله علیه و
اله و سلم» پرسيد: آيا من جزء اهل بيت شما نيستم؟ پيامبر«صلی الله علیه و اله و
سلم» در جواب فرمودند:
إِنَّكِ
إِلَى خَيْرٍ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَ ثِقْلِي[3]
تو بر خير هستي، امّا اهل و خاندان من اين افراد هستند.
امّا در مورد معناي آيه، بعضي
خيال کردهاند معناي آيه اين است که اهل بيت«سلام الله علیهم» فقط معصوم از گناه
هستند. امّا شيعه بالاتر از اين ميگويد. خيليها گناه نکردند. امام جماعت نبايد
گناه کند و الاّ نميتوان پشت سر او نماز خواند. مرجع تقليد هم همين طور؛ اگر گناه
کند، مقام مرجعيّت از او سلب ميشود. وليّ فقيه اگر گناه کند، خود به خود منعزل ميشود.
پس خيلي اين چنين بودند. حضرت زينب«سلام الله علیها»، حضرت ابوالفضل«سلام الله علیه»،همه
معصوم از گناه بودند. برخي از اين جملهي امام حسين«سلام الله علیه»که در مورد علي اکبر در
روز عاشورا فرمودند: «اللّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إلَيْهِمْ غُلَامٌ أشْبَهُ
النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ[4]»، استفاده
کردهاند که علي اکبر معصوم بوده و درست هم استفاده کردهاند.
لذا صرف گناه نکردن براي علي«سلام الله علیه»مقام بالايي نيست. سخن آيهي
شريفه بالاتر از اين است. زيارت جامعهي کبيره، اين آيه را اين طور تفسير ميکند:
عَصَمَكُمُ
اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ
الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ طَهَّرَكُمْ
تَطْهِيرا[5]
علاوه بر اين که گناه در زندگي
ائمّهي طاهرين«سلام الله علیهم» وجود ندارد، هيچ گونه اشتباه و لغزش و ناپاکي در
آنان پيدا نميکنيد؛ نه خطا، نه نسيان، نه جهل به موضوعات، نه جهل به احکام. صرف
گناه نکردن را که ما براي وليّ فقيه و مرجع تقليد و امام جماعت هم قائليم و بيان
چنين فضيلتي براي ائمّهي طاهرين«سلام الله علیهم»نياز به اين همه توجّه و تأکيد
ندارد. مقام امامت بالاتر از اين است که کسي بتواند تنها با گناه نکردن به آن
برسد. شيعه کسي را که حتّي يک ذرّه سهو در زندگياش باشد، امام نميداند. مقام
امامت، بالاتر از مقام عبوديت و رسالت و نبوّت است. مطابق آيات قرآن کريم، حضرت
ابراهيم«سلام الله علیه»اوّل عبد خدا بود، بعد از آن به مقام نبوّت و سپس به مقام رسالت رسيد
و پس از همهي اينها و موفق شدن در امتحانات و بلاهاي دشوار بود که توانست به
مقام امامت راه پيدا کند.
«وَ
إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ
لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين[6]»
و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و وى آن همه
را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را امام مردم قرار دادم.»
[ابراهيم] پرسيد: «از فرزندانم [چطور]؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمىرسد.»
از اين که ابراهيم«سلام الله علیه»تقاضاي اين مقام را براي
فرزندان خود کرده، استفاده ميشود که اين قضيّه در سنين پيري آن حضرت و بعد از
نبوّت و رسالت بوده؛ چون در همين سنين بود که خداوند نعمت داشتن فرزند را به او
عطا کرد.
نکتهاي
که در پايان اين قسمت از بحث لازم به ذکر است، اين است که هميشه در طول تاريخ
افرادي بودهاند که در مقابل هر واقعيّت و حقيقتي هر چند روشن، اشکال تراشي و
بهانه جويي ميکردند. در مورد اين آيه هم اين اشکالات پوچ را مطرح کردهاند و در
اين مجال، فرصت نيست که به تک تک اين اشکالات بپردازيم، امّا به عنوان يک قاعدهي
کلي به خاطر داشته باشيد که وقتي اين همه روايت از موافق و مخالف در مورد قضيّهاي
نقل شده و معناي آن با دليل مشخص شده، ديگر هر اشکالي در مقابل آن پوچ است. مشهور
است که شيخالرئيس با شاگردان خود بر سر حوضي نشسته بود. با چند برهان ثابت کرد که
شما فکر ميکنيد در اين حوض، آب وجود دارد، امّا در واقع اين طور نيست. وقتي شيخ
درماندگي شاگردانش را ديد، دست خود را زير آب برد و آب را روي آب ريخت تا همه صداي
آن را بشنوند. بعد گفت: تمام ادلّهي مرا اين حس شما باطل ميکند، اگر من ده يا
بيست دليل ديگر هم بياورم، در مقابل اين حسّي که شما داريد، پوچ و بيمعني است.
در مقابل اتّفاق شيعه، در مقابل
شهرت بسيار از اهل تسنّن، در مقابل اين همه کتاب از شيعه و سنّي، اگر اشکالي شود،
ديگر ارزش علمي ندارد، و همان اشکال در مقابل حس در داستان بالاست و این اشکال ها
دیگر ارزش علمی ندارد[7].
پی نوشت ها:
[1]. احزاب / 33.
[2]. ن. ک: بحار الأنوار الجامعة
لدرر أخبار الأئمة الأطهار، باب آيۀ التطهير، ج 35، صص 206 ـ 236؛ إحقاق الحق و
إزهاق الباطل و ملحقات آن، ج 2، صص 501 ـ 573 و ج 14، صص 40 ـ 105 و ج 22، صص 2 ـ
29 و ج 24، صص 26 ـ 105 و ج 25، صص 181 ـ 188 و ج 30، ص 99.
[3]. الکافي، ج 1، ص 287.
[4]. اللهوف علی قتلی الطفوف، ص
113.
[5]. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص
611؛ تهذيب الأحکام، ج 6، ص 97.
[6]. بقره / 124.
[7]. مهمترين
اشکالي که از جانب اهل سنّت در رد استدلال به اين آيه نقل شده است، شمول اين
آيه نسبت به همسران اهل سنّت است؛ چرا که نظم و سياق آيات قبل و بعد با اين معنا
تناسب دارد (آيات قبل و بعد از اين آيه همگي مربوط به همسران پيامبرE«صلی
الله علیه و اله و سلم» Fاست)
البته به خاطر عدول از صيغهي مؤنث به مذکر، شامل تمامي اهل بيت پيامبر«صلی الله
علیه و اله و سلم» چه مرد و چه زن خواهد شد، نه خصوص همسران. لذا اين آيه دلالتي
بر عصمت اهل بيت ندارد؛ چون قطعاً بسياري از اهل بيت به اين معنا، معصوم نبودند.
پاسخي که به اين اشکال داده شده
است، اين است که روايات متواتري هم از طريق شيعه و هم از طريق اهل سنّت وجود دارد
که ظاهر آن نزول اين آيه در شأن و خصوص پيامبراکرم«صلی الله علیه و اله و سلم»،
اميرالمؤمنين«سلام الله علیه»،فاطمهي زهرا«سلام الله علیها» و حسنين«سلام الله علیهما» است. علاوه
بر آن، در برخي از اين روايات، به خروج امّ سلمه که از همسران پيامبر«صلی الله
علیه و اله و سلم» بود، از اين عنوان تصريح شده است. به عبارت کاملتر، به تمّسك
به نظم و سياق آيات براي اثبات اين مطلب، دو اشكال وارد شده است:
نخست: مناسبت نظم در مقام تعارض، نمىتواند با
روايات متواترى كه نزول آيه را به چهار تن از خاندان پاك پيامبر«صلی الله علیه
وآله و سلم»» به همراه خود حضرت اختصاص داده، مقابله و برابرى كند.
دوّم: چنين مناسبتى قابل پذيرش نيست؛ زيرا ضميرهاى
آيهي تطهير بر خلاف آيات قبلى، مذكّر است و خطاب و مخاطب در اين آيه با آيات قبلى
فرق مىكند. خداوند اين آيه را در ميان آيات مربوط به همسران پيامبر آورده است تا
روشن باشد كه خداى سبحان تنها به خاطر اكرام اهل بيت، همسران پيامبر«صلی الله علیه
و اله و سلم» را امر و نهى و تأديب مىفرمايد تا بدين وسيله آنان را از اشكال و نقصى
كه ممكن است از ناحيهي همسران پيامبر«صلی الله علیه و اله و سلم» به ايشان متوجّه
گردد، پاك شمارد و از متّصف شدن آنان به عيبى از جانب همسران رسولخدا«صلی الله
علیه و اله و سلم» دور بدارد و آنان را بالاتر از آن قرار دهد كه با اهل معاصى
تماس داشته باشند. به همين جهت خداى متعال ابتدا با خطاب به همسران پيامبر«صلی
الله علیه و اله و سلم» «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ»؛
اى همسران پيامبر! شما مانند ديگر زنان نيستيد، آغاز مىكند. اين جدا سازى به سبب
رابطهاى بوده است كه اين زنان با پيامبر«صلی الله علیه و اله و سلم» داشتهاند،
نه اين كه خودشان ذاتاً با ديگر زنان فرق داشته باشند. پس آنان در يك مرتبه قرار
دارند و اهلبيت در مرتبهاىE Fديگر.
مفهوم آيهي فوق در واقع شبيه به
اين است كه كسى بگويد: اى همسر فلانى، تو با زنان ديگر فرق مىكنى. پاكدامنى و
پوشش خود را حفظ كن و از دستورات خدا پيروى نما، چرا كه همسر تو از خاندان پاكى
است كه خدا خواسته است آنان از پليديها و كاستيها پاك باشند. (دلائل الصدق لنهج
الحق، ج 4، صص 359 ـ 374 با تلخيص)